نتایج جستجو برای عبارت :

باور افتاب به قلم فهیمه رحیمی

خلاصه ی داستان: از خانه کلاه فرنگی تا کوچه هشت پله چهار باغ فاصله بود.این کوچه درست روبروی میدان روستا و آغازش از نبش دکان خواربار فروشی مش نقی شروع میشد و تا کمرکش ادامه پیدا می کرد.اولین خانه کاه گلی با سر در فرو ریخته متعلق به او و خانواده هشت نفره اش بود.در روستا شایعه بود که مش نقی با به دنیا آمدن هر فرزندی پله ای سیمانی کار گذاشته و به این وسیله از شیب تند کوچه کم کرده و رفت و آمد ساکنان را آسان نموده.همسایگان آرزو می کردند که…
لینک دانلود
جا داره پستم رو با منت خدای را عزوجل شروع کنم
الان نشستم تو ایستگاه اتوبوس و زل زدم به غروب افتاب رو به روم و اهنگ دل دیوانه فرزاد میلانی داره تو گوشم پلی میشه ( از سری لحظات نابی که کم پیش میاد ) و از عمق وجودم لذت میبرم.
+ نمیتونم چیزی تایپ کنم نمیدونم چرا اینجوری شدم 
ترجیح میدم همه این حال خوبم رو تو دلم جمع کنم و فعلا از غروب افتاب و اهنگای پلی لیستم لذت ببرم :)
۱:این روزا مدام از خودم میپرسم:تو باهام میمونی نه؟ خودم مدام میگه که اره عزیزم. تا تهش.
 
۲:از مسافرت خسته شدم. استرس گرفتم که مبادا از انتخاب رشته جا بمانم. مشاور لعنتی ام جواب نمیدهد. دیشب بد خوابیدم. به روانشناسم خبر ندادم که جلسه جمعه را نمیروم. من ترسیده ام. دیشب خواب دیدم موهایم را کوتاه کرده ام اما خودم نمیدانم کی! هی از این و ان سراغ میگیرم که من بااااز کی رفته ام مو کوتاه کرده ام؟ 
 
۳:تازه امروز که ما برمیگردیم تهران، شمال افتاب شده.
شب عبور شما راشهاب لازم نیستکه باحضور شما افتاب لازم نیست
دراین چمن که زگلهای برگزیده پراستبرای چیدن گل،انتخاب لازم نیست
خیال دار تورا خصم ازچه می بافد؟گلوی شوق که باشد طناب لازم نیست
بس که گریه نکردم غرور بغض شکستبرای غسل دل مرده اب لازم نیست
کجاست جای تو؟از افتاب می پرسمسوال روشن مارا جواب لازم نیست
پشت پنجره برخیز تابه کوچه رویمبرای دیدن تصویر،قاب لازم نیست
#قیصر_امین_پور
تو اوج گرما
یه ساعت دو دو تا چارتا میکنم که با مترو برم یا اتوبوس
و مترو رو انتخاب میکنم به خاطر کولرش
به این فک میکنم که باید دور دنیا بچرخم تا برسم خونه
و تهش میگم به درک! بهتر از گرمای اتوبوس و معطلیشه...
بعد همینطور که با مهدیس داریم سینه کش افتاب میریم سمت بیارتی و ایستگاه مترو 
یه دفعه اتوبوس بهشتی صادقیه ( تک اتوبوس زرد کولر دار این خط ) از جلوم رد میشه و میپرم بالا ! 
میرم ته اتوبوس میشینم و پرده رو میکشم و از نور افتاب و سرمای کولر لذت میبر
جزیره که هستیم ( خدمت الافی اجباری سربازی رو میگم) روزایی که به هر دلیل بچه ها افتاب سوخته میشن از الوئه ورا هایی که جلوی سنگر کاشتیم استفاده می کنند برای از بین بردن سوختگی افتاب و نرم کردن پوست صورتشون.
الان که در مورد الوئه ورا جست و جویی کردم، دیدم که دنیای زیبایی و زیبا بودن چه غوغایی میکنه. من بیشتر تو دنیای اندیشه ها سیر و سفر کردم و کشف دنیای زیبایی و مسافران و مخاطبان این دنیا برام خیلی جالب و جذاب بود، خیــــــــــــــــــــــــــــ
 
آزاد شو از بند خویش، زنجیر را باور نکن
اکنون زمان زندگیست، تاخیر را باور نکنحرف از هیاهو کم بزن، از آشتی ها دم بزناز دشمنی پرهیز کـن، شمشیر را باور نکـنخود را ضعیف و کم ندان، تنها در این عالم ندانتو شـــاهکـار خلــقتی، تحــــقیر را بــاور نکـــنبر روی بوم زندگی، هر چیز می خواهی بکشزیبا و زشتش پای توست، تقــدیر را باور نکــنتصویر اگر زیبا نبود، نقاش خوبی نیستیاز نو دوباره رســم کن، تصویر را باور نکنخالق تو را شاد آفرید، آزاد آزاد آفریدپر
همین اول بگم به جان خودم من دستم جلو پیشونیم بود برای فرار از تیغ افتاب. اصلا راستش اول دو نفر رو دیدم از پیچ خیابون به دو پیچیدند بعد که دقت کردم دیدم که دو نبود و مشغول هول دادن ماشین بودن. ببین اصلا در تمام عمرم سابقه نداشت چنین جمله ای بگم ولی نمیدونم به خاطر تاثیر خوندن متوالی توییت های خاطرات و ایضا زر زر و ناله های جماعت مدعی مخالفت با نگاه جنسیتی بود که یهو با خودم گفتم حتما راننده ش هم خانمه که چشم چرخوندم سمت شیشه جلو و یه مرد سیبیلو رو
عبدالکریم بن عتبه  گویداز حضرت صادق ع شنیدم که میفرمود هرکه پش از زدن افتاب و هن پیش غروب افتاب ده بار لااله الا الله وحدهلا شریک له   له الملک وله الحمد  یحی  ویمیت و بمیت و یحیی وهو حی لا یموت بیده الخیر و هو علی کل شی   قدیر  کفاره گناهان انروزش گردد   2 امام صادقع فرمود رسواخدا  ص. فرمود هرکه نماز صبح بخواند و پبش از انکه زانو ها راحرکت دهد یعنی از انحال که در وقت سلام نماز داشته تغییر نکند ده بار بگوید لا اله الا الله وحده  لا شریک له المل
با تو بزرگ شدم و با تو خندیدنِ قهقهه‌وار رو یاد گرفتم. من حتی ریسه رفتن با بی‌مزه‌ترین مزه‌پرونی‌هاتم دوست داشتم. حتی وقتی با لهجه‌ی قشنگ شمالیت می‌گفتی ۱۸ سالته، باور می‌کردم. برادرم به سادگیِ من می‌خندید. می‌گفت داره شوخی می‌کنه. اما باور کن من باور می‌کردم که ۱۸ سالته. اما می‌دونی غمگین‌تر از این که خودم حالا ۱۸ رو رد کردم، چیه؟اینه که سخت باور می‌کنم. خب...مثلا وقتی شبکه خبر می‌گه اوضاع درست می‌شه، باور نمی‌کنم. وقتی فلان مسئول
با تو بزرگ شدم و با تو خندیدنِ قهقهه‌وار رو یاد گرفتم. من حتی ریسه رفتن با بی‌مزه‌ترین مزه‌پرونی‌هاتم دوست داشتم. حتی وقتی با لهجه‌ی قشنگ شمالیت می‌گفتی ۱۸ سالته، باور می‌کردم. برادرم به سادگیِ من می‌خندید. می‌گفت داره شوخی می‌کنه. اما باور کن من باور می‌کردم که ۱۸ سالته. اما می‌دونی غمگین‌تر از این که خودم حالا ۱۸ رو رد کردم، چیه؟اینه که سخت باور می‌کنم. خب...مثلا وقتی شبکه خبر می‌گه اوضاع درست می‌شه، باور نمی‌کنم. وقتی فلان مسئول
یعنی سیریسلی مگه سگ دنبالتون کرده که تو این هوای هزار درجه و افتابی که پوستمون رو شبیه مارتین لوتر کینگ کرده راه میوفتین میاین شمال؟نه سیریسلی؟ اخه اومدی اینجا چیکار کنی؟ما هودمون تو این هوا با چهار تا کولر داریم ذوب میشیم اونوقت میای زیر افتاب سوزان به قول مهران مدیری جوج میزنی؟ حالا جوج به درک! نگران سرطان پوست نیستی؟ اخه تو کدوم ادم عاقلی رو دیدی زیر افتاب سوزان رکابی بپوشه با شلوارک انگری بردز ! وا بده برادر من! خداییش گرمی هوا کم بود شم
معانی مختلف گنهران
معانی مختلفی درباره نام گنهران وجود دارد که به بررسی آنها می پردازیم:
گنهران دراصل نام گلی به نام گلعرانه بوده که دراطراف کوههای آن به وفور یافت میشود وتاریخچه آن طبق گورهای یافت شده درآن به دوران اشکانیان میرسد
گنهران ابتدا به نام گلهران بود به دلیل داروهای گیاهی بسیار زیادی که دران یافت میشد ومیشود وبه مرور زمان به نام امروزی انتقال یافته وسابقه تاریخی اون باتوجه به گفته استاد تاریخ ما به نام اقای محمدی به زمان اشکانی
ضد آفتاب فتودرم مکس spf 50 شمعدانی
 
تمام تلاشمون رو کردیم تا این ضد افتاب بسیار با کیفیت تراز ضدافتابهای معتبر موجود دربازار باشه
مناسب ترین ضد افتاب در کنار محصولات زیبایی شمعدانی(پک های 8 کاره و10 کاره-روبینا سیلور و روبیناگلد)
هدف ما از ابتدای این بییزنس فقط رضایت مشتری بوده و بس
 
جهت ارتباط با ما و یا مشاوره نیز میتوانید با شماره:
09198408546 در شبکه های اجتماعی در ارتباط باشید.
ضد آفتاب فتودرم مکس spf 50 شمعدانی
 
تمام تلاشمون رو کردیم تا این ضد افتاب بسیار با کیفیت تراز ضدافتابهای معتبر موجود دربازار باشه
مناسب ترین ضد افتاب در کنار محصولات زیبایی شمعدانی(پک های 8 کاره و10 کاره-روبینا سیلور و روبیناگلد)
هدف ما از ابتدای این بییزنس فقط رضایت مشتری بوده و بس
 
جهت ارتباط با ما و یا مشاوره نیز میتوانید با شماره:
09198408546 در شبکه های اجتماعی در ارتباط باشید.
 
باور افتاب به قلم فهیمه رحیمی
 
خلاصه ی داستان:
: از خانه کلاه فرنگی تا کوچه هشت پله چهار باغ فاصله بود.
این کوچه درست روبروی میدان روستا و آغازش از نبش دکان خواربار فروشی مش نقی شروع میشد و تا کمرکش ادامه پیدا می کرد.
اولین خانه کاه گلی با سر در فرو ریخته متعلق به او و خانواده هشت نفره اش بود.
در روستا شایعه بود که مش نقی با به دنیا آمدن هر فرزندی پله ای سیمانی کار گذاشته و به این وسیله از شیب تند کوچه کم کرده و رفت و آمد ساکنان را آسان نموده.
همسا
بهترین کرم های ضد افتاب :
خلاصهاگر پوست حساسی دارید ، احتمالاً از این گیرنده آگاه هستید:
پوست شما از پرتوهای UV خورشید تحریک می شود ، اما بسیاری از کرم های ضد آفتاب پوست شما را نیز تحریک می کنند.
برخی از افراد با پوست بسیار حساس ممکن است متوجه شوند که به ضد آفتاب حساسیت دارند ، اگرچه این معمولاً واکنشی است به ترکیباتی که در ضد آفتاب های شیمیایی یافت می شود.
مسدود کننده های اشعه ماوراء بنفش UV که در بسیاری از کرم های ضد آفتاب موجود است می توانند بر
دیشب با هفت نفر از دوستان یک دورهمی خودمانی داشتیم. اگر خستگی ناشی از به تنهایی تمیز کردن یک خانه و سرخ کردن 35 کوکو زیر برق افتاب ساعت سه بعد از ظهر را نادیده بگیریم، بله به من هم بسیار خوش گذشت. اگر گلی مدام حرف‌های آزاردهنده نمی‌زد بهتر بود ولی خب. ما همیشه در بهترین وضعیت ممکن قرار نداریم.
۱. Bonding time [ - دوس دارم چون برا توئه ♥] [+ یه آبانی پررو:دی - مث باباش:دی]
۲. یادم نیست چه خوابی دیدم ولی حس خیلی خوبی داشتم وقتی بیدار شدم
۳. تخمه کدو و افتاب گردون + سیب زمینی تنوری با قارچ و پنیر پیتزا + ماکارونی خوشمزه با لیموی تازه و ته دیگ سیب زمینی
سلام دوستان
اول عذر می خوام بابت این نبودن
ولی باید بگم الانم دوباره می رم تا دوهفته ی دیگه یه امتحان مهم و سخت دارم اخه
اومدم یه سری بزنم بهتون که اونم واقعه ی امروز باعثش شد
عذر خواهی می کنم بابت نیمه رها کردن رمان که ۱۵ قسمتی ازش باقی مونده فکر کنم که برگشتم می گذارم
در ضمن بعدشم یه رمان دیگه رو می گذارم که ایده اش هست اما هنوز نوشتنش رو چندان کلید نزدم
 
اما واقعه:
 تو حیاط دانشکده قدم می زدم و درس می خوندم که دوستام اومدن و رسیدیم به هم کلی ا
باور کنم؟
که این تویی؟
که این کبوتر راه بازگشت را بلد بود و بر نمی گشت؟
کم کم باور کرده بودم که از تو برای من نامی مانده؛
و در جایی، برای زنی، مادری، آرزومندی،
یا برای شهری... شهید گمنامی!
باور نمی کنم..
تو باور می کنی؟
که این منم، این چنین آرام؟
منتظری که ساعتی از نبودنت را تاب نمی آورد.
زبانم گلایه دارد اما تو باز آرام چشم هایم را گوش کن
رواق منظر چشم من آشیانه توست،
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست
دیروز صبح به اتفاق خاله ها و دایی هام رفتیم گردش بهارانه. از اون گردش های کوه و صحرایی که امسال با توجه به شیوع کرونا و مناسب نبودن آب و هوا خیلی دیرتر از هر سال رفتیم. همه جا سبز و قشنگ بود اما نه به تازگی و طراوت همیشگیش. اون محلی که قرار گذاشته بودیم بریم رو سالهای قبل هم رفته بودیم. دفعه اول که رفتیم کنار رودخونه درخت بود و جای باصفایی برای نشستن. پارسال که رفتیم خیلی از درخت ها رو بریده بودن و یکی دوتا درخت مونده بود که زیر یکی از درخت ها نشست
ضد آفتاب فتودرم مکس spf 50 شمعدانی
تمام تلاشمون رو کردیم تا این ضد افتاب بسیار با کیفیت تراز ضدافتابهای معتبر موجود دربازار باشه
مناسب ترین ضد افتاب در کنار محصولات زیبایی شمعدانی(پک های 8 کاره و10 کاره-روبینا سیلور و روبیناگلد)
هدف ما از ابتدای این بییزنس فقط رضایت مشتری بوده و بس
جهت ارتباط با ما و یا مشاوره نیز میتوانید با شماره:
0910-8579707 در شبکه های اجتماعی در ارتباط باشید.
ضد آفتاب فتودرم مکس spf 50 شمعدانی
تمام تلاشمون رو کردیم تا این ضد افتاب بسیار با کیفیت تراز ضدافتابهای معتبر موجود دربازار باشه
مناسب ترین ضد افتاب در کنار محصولات زیبایی شمعدانی(پک های 8 کاره و10 کاره-روبینا سیلور و روبیناگلد)
هدف ما از ابتدای این بییزنس فقط رضایت مشتری بوده و بس
جهت ارتباط با ما و یا مشاوره نیز میتوانید با شماره:
0910-8579707 در شبکه های اجتماعی در ارتباط باشید.
 مثلِ کویر که‌آب را باور نمی‌کند
من مدتی‌ست خواب را باور نمی‌کنم
موهات را در مقنعه هم گیس کن که من
این پوششِ حجاب را باور نمی‌کنم
اَعمال تو اگر تماماً هم کلیشه‌ای ست
مِن بعد کارِ ناب را باور نمی‌کنم
مجبور یعنی؛ مرده ،ولی درخصوصِ تو
من حقِ انتخاب را باور نمی کنم
از شعرها نپرس، نمی‌پرسم از خودم
حتی همین جواب را باور نمی‌کنم
در سینه بی‌حساب به خودم مشت می‌زنم
از علم‌ها حساب را باور نمی‌کنم
آیا گناهکار خودمم توی انزوا ؟
آری خودم ثواب را
بهم گفت دلم برایت تنگ شده بود. برایش لبخند زدم. گفت چی شده؟ برایش خندیدم. گفت چرا می‌خندی؟ گفتم ها؟ خودم را برای کی به نفهمی می‌زنم؟ برای او؟ می‌داند آنقدر‌ها نفهم نیستم. برای خودم؟ می‌دانم اصلا نفهم نیستم. گفتم هیچ باور نمی‌کنم دلت برایم تنگ شده باشد. اخم کرد. گره‌خورده و در ذوق خورده و جاخورده. چرا؟ مگر چی شده؟ باور نمی‌کنم. گفتم چون ندیدم دلت تنگ شده باشد. گفتم دلت تنگ شده بود وقت می‌‌کردی پیام بدهی، زنگ بزنی، من را ببینی. گفت اما من دلم
امروز میتونست یه روز قشنگ دیگه باشه. با افتاب بیجونی که از پنجره ها روی فرش میفته و صدای کلاغ ها روی چنارهای بی برگ، یه روز ساکن ساده ی دوست داشتنی.
ولی امروز پر از تنشه. لرزش مولکول های هوا حس میشه و قلب ها تند میزنن. چون ممکنه خیلی زود این روز ساکن به اتیش کشیده بشه و ما به خاطر تصمیم هایی که بقیه تو جاهای دیگه ی دنیا میگیرن بی گناه بسوزیم.
#من_از_جنگ_وحشت_دارم
نرگس جار همند سر نزنی
تیر هاکرده کوتری پر نزنی
ته ماه تتی سوئی آرزویی
دل پرچم کر س سر نزنی
 
کندی دره هوا دره
گندم تاش هوا سیو میا ره
 
افتاب سوخنک رنده کنه
سرمست گل لاله خنده کنه
ته سه اشکوفنه اوشمک گل
ته خنده گل متار زنده کنه
 
کندی دره هوا دره
گندم تاش هوا سیو میا ره
 
باور چیست ،چگونه شکل میگیرد و چگونه آن را تغییر دهیم ؟
باور چیست ؟
✅ باور فکر یا رفتاری است که در اثر تکرار،انسان به درستی آن اعتقاد داشته و به عنوان یک حق مسلم پذیرفته است.
یک تعریف دیگر:
عمیق ترین رفتارها در سطح ناخودآگاه انسان.
اگر فکر میکنید که برای موفق شدن باید سخت کار کنید
به این معنی است که شما باور داریدکه کارهای سخت منجربه موفقیت میشود و بالعکس.
اگر فکر میکنید هوای تهران آلودست قطعا برای شما همینطور خواهد بود .
پس باور یعنی اینکه به
پربشب نشسته بودم لبه تخت...ساعت سه بود...خوابم نمیبرد از دل گرفتگی...
دیشب پیام داده بودن بچه ها...با کلی شکلک و خنده و ....
اروم سرمو گذاشتم روی بالش و چشمامو بستم...
نفهمیدم ساعت چند بود که خوابم برد...
من نمیتونم با کسی قهر باشم...نمیتونم دل چرکین باشم...
همه برفا و یخا اب میشن با اولین اشعه مهربونی...
تو رو خدا دیگه با من با بدجنسی و تلخ زبونی حرف نزن...حرف نزنین....
من میمیرم...من تحملشو ندارم...
فقط میخوام بگم که امیدوارم به آینده. واقعا به آینده امیدوارم. نه اینکه امید داشته باشم فقط، نه. باور قلبی دارم. به اینکه سرانجام خونه‌ی گرمی خواهم داشت. به اینکه دوست‌ها و جمع قشنگ خودم رو خواهم داشت. به به ثمر رسیدن رویاها و آرزوهای شخصی باور قلبی دارم.  باور قلبی.
فیلم《این خانه متروک است》دیالوگی داشت که 《اون لگیت》خطاب به 《الوا》که خیال پردازی هایش کورش کرده بود میگفت:(یه روز یه گربه که زیر افتاب دراز کشیده بود خواب دید که یه مَرده که زیر افتاب خوابیده و و داره خواب میبینه که یه گربه ست که دراز کشیده..گربه وقتی که از خواب بیدار شد دیگه نمی دونست که یه مرده که داره خواب میبینه یا یه گربه ست که از خواب بیدار شده..)همیشه در ذهنم همین است که من هم همان گربه ام و تمام اطرافیانم !واقعا چقدر قبول واقعیت میتوان
چه زیباست  رویش جوانه ها ی سر براورده از یخهای زمستان ...
چه زیباست خرمی دشت و دمن و چه دلچسب است گرمای افتاب اردیبهشت ...
چه باطراوت است  باران بهار   که می شوید صورت های اشک الود  از جفای سرما  و می زداید  غصه از دلهای   اکنده از غم انتظار بهاران را ...
چه زیباست بازگشت پرتدها ی مهاجر  و  رقص سنجاقکها و بازیگوشی سنجابهای  بیشه زار ...
و چه زیباتر که میلادت  فرخندگی و میمنت این  همه موهبت را دوچندان می کتد ...
میلادت مبارک ...
موفقیت یک نگرش است، یک باور است، یک عادت است.
موفقیت ارزانی کسانی است که آن را می خواهند و باور  دارند که می توانند به آن برسند. موفقیت ارزانی آنهایی است که میل به عمل دارند. موفقیت بری از رمز و راز است.بسیاری از کسانی که به موفقیت دست یافتند، سالها با شور و اشتیاق زحمت کشیده اند. آنها عاشق کارشان بوده اند.موفقیت استفاده آگاهانه از اصول ویژه است. آن را نمی توان به سرنوشت و تقدیر نسبت داد تنها موضوع بر سر باور داشتن است.اینکه خود را باور کنید و م
تا سال 1954 باور تمام دنیا بر این بود که یک انسان نمی تواند یک مایل را زیر ۴ دقیقه بدود. آنها باور داشتند که انسان محدودیت های فیزیکی دارد که هیچگاه نخواهد توانست یک مایل را زیر چهار دقیقه بدود! تا اینکه سر و کله راجر بنستر پیدا شد و در یک مسابقه یک مایل را در کمتر از ۴ دقیقه دوید.از آن به بعد در یکسال حدود بیست هزارنفر این رکورد را زدند و کم کم این کار به سطح دبیرستانها کشیده شد! چه چیزی فرق کرد؟ درعرض یکسال؟
هیچ چیز فقط یک کلمه:باور
گفت :فقط بهم بگو که دیدی.
گفت:دیدم.
آروم شد و همه راه تا خونه رو از پاییز قشنگ و هوای سرد و آسمون ابری و نم بارون و درختای رنگی حرف زد و خوشحال بود که باورش داشت.
حالش خوبترین حال دنیا بود و از ته دل فریاد کشید: خدایا شکرت.
 
#داستانک
#باور
#خدابامنه
#آنی
مرگِ دل باور شد آنگاه که دید پایت را جدادید دستت را جدابا نگینی که عقیقعاشقی میکرد در آنمرگِ دل باور شد آنگاه کهقلب تو سوخت در آن آتشِ عشقبازیِ توکه سفید پوشیدند جان به کَفانِ  رَهِ عشقکه تو اما کردی دوده به تنمرگِ دل باور شد آنگاه کهتو سیه پوش شدی ما سیه پوش شدیماما لاله ای می‌زند جوانه ،از میان خاکستر قلب توکه بیان میدارد؛ انتقامت را خواهیم گرفت...#دلساخته_های_آنی
 زراره گوید شنیدم امام صادق ع میفرمود همانا برای حضرت قایمپیش از انکه ظهور کند غیبتی است  عرضکردم برای چه فرمود زیرا او میترسد و بادست اشاره بشکمش فرمود یعنی از کشته شدن میترسد  محمدبن مسلم گوید شنیدم امام صادق ع میفرمود اگر خبر غیبت صاحب الامر بشما رسید منکر ان نشوید مفضل بن عمر گوید خدمت امام صادق ع بودم  در اتاق مردم دبگری هم نزدش بودند که من گمان کردم وی سخنش با دبگری است امام فرمود همانا بخداکه صاحب الامر از میان شما پنهان شود و گمنام گ
آدم باید چقدر قوی باشه که جا نزنه ؟ اینو از خودم پرسیدم وقتی تو راه برگشت به خونه بودم. آدم باید چقدر قوی باشه و چقدر کلمه داشته باشه که برای خودش از امید بگه ؟ بگه که زندگی سیاه نیست درحالی که وسط تاریکی وایستاده! یجوریم که انگار رو لبه‌ی دره موندم و تکون که بخورم مقصدم مرگه . ولی نمیتونم از کنار پرتگاه بیام کنار. اونجا موندم و به خودم میگم که زندگی سیاه نیست ، آدما سیاه نیستن، قلبت سیاه نیست . بعد میخوام که این حرف‌ها رو باور کنم . باورم میکنم .
بسم الله الرحمن الرحیم
بیاید باور کنیم ما همه بچه های حسینیم...
به خودش قسم ما همه بچه های حسینیم
اگر باجون و دل باور کنیم بچه های حسینیم نگاهمون به این زندگی فرق میکنه
دیگه نمیتونیم هرکاری بکنیم...
دیگه نمیتونیم برای خودمون باشیم
اگرم بچه های ناخلفی باشیم پدر هیج وقت بچه شو رها نمیکنه
.
.
.
من دختر حسینم
حسین رهام نمیکنه
یا حسین علیه السلام
 
 
باور نکن!
 
پیش از هر چیز درود بر شما بزرگان! 
صادقانه بگویم، ماه ها پیش غزلی خواندم از شاعری فرهیخته که نامش را نمی دانم و پایان هر غزل به عبارت ( باور نکن ) ختم می شد. این اولین غزل من است که از این شعر الهام گرفته شده و تکرار ( باور نکن ) نخست از ذهن من تراوش نشده. از همه ی شما سپاس گزارم برای وقتی که به خواندن غزل من اختصاص می دهید. مرا از نقد و نظرهای زیبای خود بهره مند کنید:
 
 من غزل هایم همه حرف دل است!           حرف رمال و چنین ادعیه را باور نکن
اول بهارا فصل کشت و کارا، درشومبه روهارا، بمیره ننا
ته بابا تینارا بلاره ننا
قشنگ ته نوما، ته نوم ننه گوما، ملک مازرونا بمیره ننا
ملک مازرونا بلاره ددا
قاسم مه جوونا، خون دار مهمونا، بمیره خاتونا بلاره ددا
قصه چاشت و شوما بمیره ننا
افتاب شونه مارا، ستاره شمارا، ندارمه قرارا بمیره ننا
گله نوم بهارا، بلاره ددا
بعد از این همه وقت که باورت داشتم و تو نه به باور من، که به باور همه آن آدم ها خیانت کردی، رنگ دنیا برای همه آن آدم ها عوض شد...
دو سال و سه ماه و ده روز از آن روزها گذشته و تو هنوزبصورت خاموش باورهای ما را نابود می کنی... خسته نشدی از این همه دروغ... دغل... نفاق... ریا...
+مواظب اعتمادی که آدم ها به شما می کنند باشید، اعتماد المثنی ندارد!
 
باور نکن!
 
پیش از هر چیز درود بر شما بزرگان! 
صادقانه بگویم، ماه ها پیش غزلی خواندم از شاعری فرهیخته که نامش را نمی دانم و پایان هر غزل به عبارت ( باور نکن ) ختم می شد. این اولین غزل من است که از این شعر الهام گرفته شده و تکرار ( باور نکن ) نخست از ذهن من تراوش نشده. از همه ی شما سپاس گزارم برای وقتی که به خواندن غزل من اختصاص می دهید. مرا از نقد و نظرهای زیبای خود بهره مند کنید:
 
 من غزل هایم همه حرف دل است!           حرف رمال و چنین ادعیه را باور نکن 
پوست، بدن را در برابر انواع اشعه ها محافظت می نماید، پس یکی از مهمترین عضو ها می باشد. اگرچه پوست بسیار مقاوم است، اما در برابر حذف مو های زائد با لیزر در کلینیک لیزر موهای زائد  نیاز به مراقبت ویژه ای دارد.
 

قبل از انجام لیزر بهتر است که از پماد های ضد افتاب استفاده شود چون پوست بعداز لیزر بسیار اسیب پذیر تر از قبل می شود.
ابعداز لیزر کردن به مدت ۲۴تا۴۸ساعت از استحمام و یا شنا کردن خود داری شود.
چنانچه فرد از انتی بیوتیک استفاده می کند باید د
سر به بالینت گذارم، شکو ه را سر می کنی،
می پذیرم شکوه هایت، شکوه از سر می کنی.
گر امیدم ناامید از راه باور می رود،
می کنم باور، مرا یک روز باور میکنی.
دیگران در فکر جا و ما و تو در فکر جان،
چارة دیگر نداری، کار دیگر میکنی.
از الم قلبم قلم کردی، کرم کردی ولی
 از الم نیش قلم در خون من تر میکنی.
شور این شرمندگی نزد بشر افتاده است،
هر زمان از شور دل سودای محشر میکنی،
صد بلا و صد جفا را دیده از جور فلک،
من چه سازم، از فلک هم جور بدتر میکنی
باور می‌کنم که مرا از یاد برده باشی شاید هم هیچ‌گاه مرا در خاطر نداشته‌ای که از خاطر ببری 
یا شاید هرگز مرا نشناختی و ندیدی که در خاطرت وارد شوم...
باور می‌کنم که عطر هیچ نرگسی مرا به خاطرت نخواهد آورد؛ چون تو هیچ کدام از نرگس‌هایی که در گلدان روی میزم گذاشتم را به من هدیه نداده بودی...
باور می‌کنم وقتی باران اردیبهشت ماه از کوچه ها دلبری می‌کند دلت برای قدم زدن زیر باران و گرفتن دست‌های من تنگ نشود. چون هیچ‌گاه دست در دست من زیر باران قدم ن
روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟….
ادامه در لینک زیر:
کلیک کنید
   به مامان بچه گفتم این پماد رو روزی سه بار بزن روی زخم صورتش. کارم که تموم شد مامانه گفت خانم دکتر میشه بهش بگین نره توی افتاب؟ منم گفتم نباید بری عزیزم نگاه چقدر سوختی اینطوری جای زخمت بیشتر می مونه! بچه اصرار که نسوختم. منم که کوتاه نمیام اصلا، استین تی شرتش رو میزنم بالا که مثلا سفیدی شونه و بازو اش رو نشونش بدم، منتهی سرکنگبین بدون اطلاع قبلی، صفرا فزود و میبینم بازو و شونه و کلا همه جاش سبزه ی سیر بود. اوپس.
دریچه ای به مبحث بخش ششم در کتاب (ثروت شو)
۱) چگونه می توانیم باور کنیم که سالی خارق العاده در پیش داریم.
۲) راهکارهایی برای درآمد ماوراء طبیعه.
در این بخش در مورد باور داشتن به سالی خارق العاده صحبت می کنم .
من از شما می پرسم که شما زندگیتان را کجا بنا کرده اید؟ 
انتظار چه خبری را دارید ؟ به چه باور دارید؟
در مورد جواب این سوالات در کتابم به صورت راحت و آسان و کاربردی توضیج دادم  و راهکارهایی را ارائه کردم که بد نیست ، کتاب (ثروت شو) را بخوانید ت
با همه همه همه همه همه همه همه همه همه وجودم باور دارم که فقط زمانی میشه آرامش داشت و با آرامش پیشرفت کرد که باور کنی که فقط خودت دلت برای خودت میسوزه و به خودت اهمیت میدی. هیچوخت نباید از هیچ کس هیج انتظاری داشت. اگر داشته باشی باختی همه چیز رو.
میدونی! چیزی که اذیتم میکنه اینه که آدمای رفته ی زندگیم، قبل از اینکه رفتنشون رو ببینم یا باور کنم، رفته بودن. رفته بودن و من باور نداشتم که رفتن. راستش دیگه موندن بقیه رو هم باور ندارم. کاش اگه قراره برن، قشنگ برن. با خداحافظی برن. برای همیشه برن. حالا بیشتر به عباس معروفی حسودیم میشه واسه اون لحظه ش که نوشت: 
لعنت به رفتنت
 که قشنگ میروی.

+ این پست رو دو سال پیش نوشتم. دو خط آخرش. آه! 
گروهی معتقد هستند که واقعیت چیزیست که شما  آن را باور دارید، درواقع واقعیت همان باور شماست.
اساسا باور از تکرار خیلی خیلی زیاد یک فکر نشات میگیرد و این باور به شکل ابتدا خودآگاه و سپس نیمه ناخودآگاه و درنهایت به صورت ناخودآگاه در رفتار ها و بعضاً در تفکرات مان تاثیر گذاشته و واقعیت های ما را ایجاد میکند. 
برای مثال: فرض کنید که پیش شخصی می‌روید و می‌گوید:(( پولدار ها همه آدم های غیر معنوی هستند.)) 
این جمله باور اوست و به واقعیت زندگی او نیز تب
من خوبم..باور کن:)
فقط سرجلسه امتحان یه لحظه مکث کردم
تا اسمم یادم بیاد...اسمم چی بود؟!! یادمه تو خوب بلد بودی صداش کنی..
من خوبم...باور کن...
وقت برگشتن همون راهی که ما دوتایی با هم رفتیمو
یک نفره برمیگشتم
دقیقا همون راهو
همون کوچه ها رو
تو نبودی، من حتی همون شعری که برات خوندمو زمزمه کردم
سردرد داشتم یکم ولی
من خوبم...باور کن...
از فروشگاه رد شدم
اون خانومه دید، تنها بودنمم دید
انگار سرشو انداخت پایین تا بیشتر ناراحت نشم
ولی من ناراحت نبودم
من خوبم..
یادم رفته بود که افتاب ساعت 11 و 12 که خودشو از پنجره تا وسط های فرش میکشونه، چه ارامشی داره. یادم رفته بود که صدای دمپایی های مخصوص مامان تو اشپرخونه، چه ارامشی داره. اره، خونه همین شکلیه. خونه باید همین شکلی باشه. از تموم اون سرعت دیوانه وار همه چیز، فرار کردم و اومدم تو نقطه امنم. همون مبل همیشگی، همون کوسن همیشگی و اره همون بهترین ادم های دنیا. 
دانلود آهنگ دل خوش باور شهره ویکی صدا
دانلود اهنگ شهره صولتی دل خوش باور
ریمیکس دل خوش باور شهره
دانلود ریمیکس دل خوش باور شهره

دانلود آهنگ ریمیکس هنوزم جای انگشتات روی برگای گلدونه
اهنگ های جدید شهره
دانلود آهنگ بوف تنهایی شهره
دانلود آهنگ هنوزم جای انگشتات روی برگای گلدونه از شهره
الان وقت عزاداریست
باید گریست
ضجه زد و مویه کرد...
برای این قلب‌هایی که نمی‌خواهد این غم را باور کرد باید روضه خواند‌..
باید نشست قران خواند و مرور کرد تمام باورهایمان را که خون شهید بی اثر نیست
باور کرد که ما مرده‌ایم و او زنده تر از همه‌ی ماست... 
.
کاش ماهم قدر شما مفید باشیم برای این انقلاب...
چه نسلی بودیم، جوانی نکرده قدم گذاشتیم به میان سالی، روح مان در همان دوران کودکی مانده همان دوران که خوشی اکتسابی نبود و ذاتی بود ولی جسممان می تازد به سمت پیری که باور اش نمی کنیم، آدم مثل قورباغه است وقتی کم کم پیر می شود وقتی لحظه لحظه سردی پیری سراغ اش می آید و گرمی جوانی را به محیط می دهد پیر می شود و باور می کند پیر شده اما وقتی آخرین خاطره گرم اش کودکی است و ناگهان وارد برهه سرد میانسالی می شود گذر زمان باور اش نمی شود می خواهد از این ورطه
زندگی جاری است
در باور باد،در زمزم رود
پشت گریه ی سنگ
پای آن شاخه ی چوبی نگاه!
زندگی نم نم باران در روز،نم نم باران در شب
زندگی شوق دو چندان دارد
زندگی باور یک اشک در چهره ی من
زندگی خاطر یک گمشده در ساز آکاردئون
زندگی گاه به گاه تنهایی
زندگی شوق به پرواز پرستو هاست...
شاعر : عینک
زندگی جاری است
در باور باد،در زمزم رود
پشت گریه ی سنگ
پای آن شاخه ی چوبی نگاه!
زندگی نم نم باران در روز،نم نم باران در شب
زندگی شوق دو چندان دارد
زندگی باور یک اشک در چهره ی من
زندگی خاطر یک گمشده در ساز آکاردئون
زندگی گاه به گاه تنهایی
زندگی شوق به پرواز پرستو هاست...
شاعر : عیسی کیانی
 از روزهای رفته و نیامده چه می‌خواهی؟ 
فقط می‌خواهم خوش‌حال باشم و بدانی یا نه، خوش‌حالی من بسته‌ست به نگاه تو. می‌خواهم بدانی، در هر لحظه‌ای که گذشته تمام جان و توانم را گذاشته‌ام که تو از آن‌چه می‌کنم راضی باشی. باور کن که هرلحظه از زندگی‌ام تا به حالا بهترینی بوده‌ام که در توان داشته‌ام. باور کن که هیچ‌وقت تو را فراموش نکرده‌ام. زندگی کرده‌ام که تو در لحظه‌هایم جاری باشی. مرا ببخش که کافی نبوده‌ام. مرا ببخش که خوب نبوده‌ام. مرا
وقتى مرا از پیله ى تنهایى ام بیرون آوردى و من پروانه شدن را باور کردم فکر نمى کردم برگشتن به پیله آنقدر سخت باشد، اما چاره اى نیست بال هایم را آتش مى زنم و به پیله بازمى گردم، آدم سابق مى شوم، به تک تک اشک هایم قسم مى خورم که دیگر پروانه شدن را باور نکنم ...
بالاخره اول بهمن ماه رسید.اگر شهریور ماه یک نفر میگفت چشم به هم بزنی تمام میشه حرفش را باور نمیکردم.البته چشم بر هم زدنی نبود...هزار هزاره گذشت که برای نوشتنش به هزار ساعت وقت احتیاج دارم...حالا دارم کم کم باور میکنم که این روند کسل کننده قرار نیست تا ابدیت کش بیاد...نشون به این نشونی که بهمن آمده!
راستش من باور نمیکنم کسی که امروز حواسش هست نوبت رو توی صف رعایت کنه، جنس قدیمی رو با قیمت جدید نفروشه، به موقع بره سرکار و به موقع بزنه بیرون، از بند پ استفاده نکنه و ... فردا صبح از خواب بیدار بشه و تصمیم بگیره خدا تومن اختلاس کنه.
نمیگم هرکسی که تخم مرغ میدزده لزوما کارش به شتر دزدی میرسه. ولی اینم باور نمیکنم که کسی که شتر میدزده یه روزی به تخم مرغ های کسی دست نبرده باشه.
منو باور نداره. مدام میگه اینو ول کن برو سراغ چیز دیگه . برو زبانهارو ادامه بده یا اصلا برو دانشگاه زبان فرانسه. هیم میگم برام مهم نیست زبانو میتونم ادامه بدم خودم و دلم میخواد فلسفه بخونم و برم دانشگاه نه رشته های دیگه ای. من اینو انتخاب کردمو دوست دارم. نباید ناامیدش کنم. باید ثابت کنم که میتونم از پسش بر بیام. این که منو باور کنن که به چیزی که دوست دارم می رسم. فقط کاش بتونم. فقط کاش انجامش بدم. فقط کاش تا آخر راهو تلاش کنمو برم. اینجوری که میش
ورد به دنیای معاملات و خرید و یا فروش با یک چیز شروع می شود و آن هم باور ما است. کسی که وارد دنیای معاملات می شود این باور را دارد که در اینجا به هدف هایش می رسد. و همچنین وقتی سهم و یا جفت ارزی را می خرد باور دارد که آن بالا می رود و یا زمانی که می فروشد باور دارو که آن سهم و یا جفت ارز پایین خواهد آمد.
باور داشتن به معنی دیدن است، در واقع معامله گر  قیمت سهم مورد معامله را در آینده بالا  می بیند و اقدام به خرید می کند و در برابر او معامله گری هم هست
رویا... کابوس... کابوس... رویاکاش چیزی این وسط تغییر میکرد
کاش هیچ وقت بیدار نمیشدم
وقتی هم که بیدار میشدم مرده بودم کامل
کاش از سکوتم میخواندی
چه حرف ها که سالها نهفته داشتم
و عاقبت خواهم مرد...
حتما دور از تو
حتما تنهای تنهای تنها
باور کن حرف مسخره ای نیست...
تو همانی هستی 
که باور داری
..............................
تو را می گویم، خودت را دوباره قدرتمند، شجاع، الهی باور کن
و قدم اول را امروز با قدرت بردار 
هدفت را روی کاغذ بیار و یک برنامه ریزی یک ساله برای رسیدن به آن طراحی کن
خودت را باوررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر کن
یاحق...
دانش آموزی دارم که در ابتدای سال، بسیار وابسته بود؛ انتظار داشت سوالات را برایش بخوانم و توضیح دهم و بعد او آن ها را پاسخ دهد. توانمند بود اما توانایی اش را باور نداشت. رفته رفته توانمندی اش را باور کرد و چند روز پیش، هنگامی که ضرب المثلی را با هم تحلیل می کردیم، برخلاف تحلیل های دیگران که برداشتی مستقیم از کلمات بود، به مفهومی درست و عمیق اشاره کرد که هم من و هم خودش را بسیار خوشحال کرد : )
می خواهم بگویم که باور کنیم که همه بچه ها توانمن
بسم الله
بعضی چیزا رو نباید گفت
چون تا بگی ناپدید میشن!
 بعضی چیزاهم باید بگی
اگه نگی ناپدید میشن
شاید آدما زندگی می کنن تا همینو بفهمن
و باور کنن
و آدما
کارایی رو می کنن که بهش باور دارن
پ.ن: آسمون بالای سر شما رو نمیدونم اما اینجا اونقدری ستاره داره که به فردا امید داشته باشی:)
پ.ن: یه زندگی سبز برای همه...
انتظار نداشته باشید که بینش یافتن به پیامدهای باورهای تان تمام آن چیزی است که برای تغییر باورهای تان مورد نیاز می‌باشد.
نام کتاب: زندانیان باور (راهنمای کاربردی تغییر باورها)نویسنده : متیو مک‌کی/ پاتریک فانینگترجمه: زهرا اندوزچاپ پانزدهم ۱۳۹۷نشر ذهن آویزتعداد صفحات: ۲۱۶موضوع: روانشناسی، شناخت درمانیجمله طلایی:گرچه مشخص است که بهای بی‌اعتمادی به دیگران بسیار بالاست ولی هنوز معتقدیم که بهتر است خیلی محتاط باشیم.
ادامه مطلب
به هر چی اعتقاد داشته باشم، کاهش قیمت خودرو رو عمرا باور نمی کنم. ای کاش ماشین قیمتش برسه به همون 50 میلیون واقعی، حداقل حقوق کارگری بشه 3 میلیون تومن و بنزین هم بشه 4 هزار تومن
مطمئنا اینجوری برای همه بهتره هرچند که چندماه اولش سخت پیش میره
کار و درآمد طبیعی باشه، رشد هم اتفاق میفته
باید این موضوع باور کنم که بی معرفت شدم و خوب میدونم هرچقدر دلیل
 و بهونه بیارم که وقت نشد یا کار داشتم باز از اسمش معلومه که بهانه بوده
ولی بدون همیشه به فکرت هستم و هر بار که قدمی بر میدارم یا بهتر میشم برات ارزوی سلامتی میکنم ان شاالله همیشه سالم، موفق و شاد باشی
من همیشه برای سلامتیم و شرایطم مدیون تو هستم و همیشه با هر فدمی که برمیدارم به یادتم
دانلود آهنگ جدید کیا به نام باور کن
Текст песни bavar kon Kia
این منم این تویی هردو به عشق هم دچارЭто вы оба влюблены
دیگران را به هر آنچه که بین ماست چه کارЧто другие делают со всем между нами?
از تو هر لحظه ای خواهش دلبری دارم

ادامه مطلب
ارتباط  باور و ایمان
ایمان و اعتقاد نیز از باورهای افراد سرچشمه می‌گیرد. ایمان و اعتقاد در واقع یکی از انواع باورهای مثبت می‌باشند. مدل‌های ذهنی انسان باورهای او را می‌سازند و این مدل‌ها در ادراک و نحوه عملکرد انسان نقش مهمی را ایفا می‌کنند.
 
 
ایمان و باور در رسیدن به موفقیت و پیشرفت در زندگی افراد نقش مهمی را بر عهده دارند. باور اگر با اطمینان و یقین همراه شود، به آن ایمان گفته می‌شود. ایمان نیرویی شگفت انگیز است و بر ذهن انسان بسیار تأ
دیشب از علاقه ما به دروغ شنیدن گفتم ولی امشب اضافه می کنم که کار ما از علاقه گذشته است ما خود دروغیم . دروغ چیز جز ما نیست ما به دروغ قسم نمی خوریم بلکه ما قسم به دروغ هایمان می خوریم . دروغ های ما همه چیز ما هستند و ما اینرا نمی دانیم . ما هم بستر جسد متعفنی هستیم که بوی مردارش تا هزاران کیلومتر می رود و ما به دماغمان باور نداریم ما بر این اصرار داریم که بوی خوشی هست و به قضاوت استشمام خودمان باور نداریم .

ادامه مطلب
سال‌ها بود که پزشکان به بیماران قلبی توصیه می‌کنند از خوردن غذا‌هایی با کلسترول بالا پرهیز کنند. تخم مرغ ۲۱۱ میلی گرم کلسترول دارد (۷۰ درصد از نیاز روزانه)، بنابراین در گذشته در لیست ممنوعه‌ها برای افراد دچار مشکل کلسترول قرار می‌گرفت.


به گزارش
ادامه مطلب
باور عمومی بر این است که هنگام نشستن روی صندلی باید کمر را کاملاً راست نگه داشت، اما مطالعات اخیر نشان می دهند که این باور کاملاً اشتباه است. برای مدت طولانی این باور عمومی وجود داشت که اگر شخصی کمر خود را در حالت نشسته خم کند، میزان فشاری که به ستون فقرات وارد می شود به این بخش از بدن او آسیب خواهد رساند.
اما فیزیوتراپیست های بیمارستان نورث تیز با انجام مطالعات گسترده به این نتیجه رسیدند نشستن در حالتی که پشت کمی خم باشد برای کسانی که در پایی
سلام دوستان
اول عذر می خوام بابت این نبودن
ولی باید بگم الانم دوباره می رم تا دوهفته ی دیگه یه امتحان مهم و سخت دارم اخه
اومدم یه سری بزنم بهتون که اونم واقعه ی امروز باعثش شد
عذر خواهی می کنم بابت نیمه رها کردن رمان که ۱۵ قسمتی ازش باقی مونده فکر کنم که برگشتم می گذارم
در ضمن بعدشم یه رمان دیگه رو می گذارم که ایده اش هست اما هنوز نوشتنش رو چندان کلید نزدم
 
اما واقعه:
 تو حیاط دانشکده قدم می زدم و درس می خوندم که دوستام اومدن و رسیدیم به هم کلی ا
عجب داستانی بود سونات کرویستر از کجا شروع شد چجوری تموم شد. اصلا نفهمیدم چجوری خوندمش. هیچ نظریم راجع بهش ندارم. خدایی چرا من این بشرو دست کم میگرفتم؟ شاید به خاطر زندگیش که توی درباره رمان و داستان بود نمیدونم فکر نمیکردم اینجوری بنویسه. بگذریم. 
جلو پنجره نشستمو افتاب افتاده روم. یه نسیمیم هر از گاهی میگذره. بوی تابستون میاد. نمیدونم چرا امسال اینقدر نسبت بهش علاقه مندم. معمولا از تابستونا دل خوشی ندارم اما الان خوشحالم واسه ای شش ماه اول س
توی رویاهام، یک پسر داشتم بزرگش می‌کردم بهش درس شهادت می‌دادم بعد می‌شد سرباز رکاب حاج قاسم. حاجی بهش یاد می‌داد یک سرباز امام زمان چطور باید باشه؟ میگفتم پسرم هر چی سردار میگه گوش بده دل بده کم کسی نیست. حرفاشو بذار روی چشمات...
صبح بیدار شدم تا حالا اشکم بند نمیاد چطور باور کنم نبودنتو؟ چطور باور کنم رفتنو؟ چیزی جز شهادت حق شما نبود.
دارم رویاهایی که بافته بودم پنبه می‌کنم پسرم بی سردار موند
فرصتی بینظیر و تکار نشدنی
قصرالدشت بهنود
62 متر دوخوابفوق العاده خوش نقشهپذیرایی بزرگکابینت ام دی افکمد دیواری بزرگانباری سندیبالکن رو ب افتاببهترین کوچه قصرالدشتدوکله نورگیراتاقهای بزرگ4طبقه تکواحدی طبقه چهارم بدون مشرفشخصی ساززیر قیمت کارشناسی منطقهفقط و فقط 435  میلیون
کارشناس فروش کیانی 09374772874
 
تکست آهنگ سامان جلیلی فوق العاده
بگو چی اومده سرت اینا کین دورو برتکه میذاری میری منو نمیدونی کی شکونده بال و پرتکی از من دیوونه تره کی هی بگی برو نرهمگه میتونه پر کنه جامو کسی نمیتونه بگه که از منم عاشق ترهدوراتو زدی چی شده که باز اومدی میگی عاشق منی که من برگردمنیستمت تورو هرجا دوس داری برو آره ساده بودم هی تورو باور کردمدوراتو زدی چی شده که باز اومدی میگی عاشق منی که من برگردمنیستمت تورو هرجا دوس داری برو آره ساده بودم هی تورو باور کردمیک
تو رفتی و کسی دیگه با من کاری نداره. من با چه هدف و امیدی نامه‌ی خودکشیتو ببرم نشون بدم؟ باور نمیکنن. حتی منم باور نمی‌کنم. میترسم نامه نتیجه‌ی یکی از اون خلصه‌های حضور تو باشه. که خودم نوشته باشمش. من غرق عادت تو شدم. ازم برمیاد نوشتن یه نامه با لحن و دست‌خط خودت.دیشب خواب دیدم اومدی خونه‌ام داری پفک رو از کابینت درمیاری با ماست موسیر میاری میذاری رو میز کوچولوی کنار تختم. میگی واسه بعدش. و تو آغوش هم گم میشیم.صبح که بیدار شدم فقط سه قطره اشک
نمیدانم چرا آدمها با یکدیگر حرف نمیزنند؟!چرا هنگام ناراحتی سکوت یا قهر میکنند!؟باور کنید تمام سوتفاهم ها از همین حرف نزدن ها شروع میشود!به یکدیگر اجازه ی حرف زدن بدهیمبگذاریم مشکلمان را کلمه ها حل کنند!باور کنید هیچ چیز به اندازه ی حرف زدن روی قلب و احساس و فکر ما تاثیر ندارد!کلمه ها قدرتی دارند که میتوانندکوه های درون فکر ما را جا به جا کنندو دیوار های بین ما را از بین ببرند!باز هم میگویم به یکدیگر اجازه ی حرف زدن بدهیددر این روزگار افسردگیس
من به دنیا که اومدم تا چند سال اول موهام طلایی بود، توی افتاب کاملا طلایی زیر لامپ مشکی
بعد شد قهوه ای
تا دوزاده سیزده موهام قهوه ای بود
بعد شد مشکی
الان عوض شده بچه ها خیلی محسوس شده قهوه ای
میگن علامت پیری زودرس هست
رنگ موها اول قهوه ای روشن میشه بعد میشه سفید!!!!
خدا رحم کنه!
دیروز رفتیم یه انیمیشین دیدیم
ugly dolls
فوق العاده بود!
درباره یه یه سری عروسکه که چون کامل و متقارن توی شرکت ساخته نشدن میندازنشون توی بخش آشغالی
و میخوان که برن عروسک بچه ه
تو این چند وقت همش فکر میکردم وقتی با تیتر(قبولی در دانشگاه هنر تهران) روبرو بشم بهترین روز زندگیمه ولی امروز بی شباهت به جهنم نبود، جهنمی که توی دل وذهنم راه افتاده ونمیدونم کی قراره تموم بشه.. دلهره دارم.... بهم میگه نداشته باش.. میگه باور کن از چیزی که فکر میکنی خیلی بهتری.. میگه باور کن توبه همه چیزایی که میخای میرسی... میگه من باید جون بکنم اما تو جون نکنده میرسی...میدونم تنها نیستم.... ولی من هنوزم دلهره دارم،، دلهره جایی به اسم تهران. 
 
 
 مبارزه چه معنی‌ای دارد؟ 
حاضرم آسیب ببینم چون فکر میکنم من درست میگویم؟ یا حداقل من درست‌تر میگویم...
چرا چیزی که آدم باور دارد انقدر مهم است؟ 
چرا آنها که باور دارند اسلام درست است و من که حتم دارم کسشر است انقدر باورهایمان برایمان اهمیت دارد؟ 
چرا مردم برای باورهایشان میجنگند؟ اگر ماندلا نمیجنگید، با سیاهپوستا هنوز مثل سگ رفتار میشد و اگر هیتلر نمیجنگید هزاران یهودی زنده بودند.
چرا باورها انقدر برایمان مهم است؟
موج، دریا، قطار، ابر، باران، باد، پنجره، آبشار، شب، رشته ی مو، بودنت ، رفتنت، اندوه، تنهایی، عشق، دوستت دارم، واقعا دوستت دارم؟ یا این هم شبیه یکی از این «ادوات تشبیه بسیار نوشته »است که در این چند خط پشت سر، نوشتم؟ کلمات نابود، کلمات بود، کلمات بدبود، کلمات بی بود و نبود، همه از آنها که دار و ندارشان به یغما رفته؟
دیوانگی، جنون، لیلا، شیرین، فرهاد، خسرو، وامق، عذرا، بیژن، منیژه، داش آکل، عشق، طلب، تن و جان، شور و پریشانی، خواهش جسم، خواهش
 
میگن یه روز ملانصرالدین برای خرید نون به نونوایی رفت؛ تا دید صف نونوایی شلوغه گفت ای مردم چه ایستاده‌اید که در کوچه بالایی دارن آش میدن! مردم هم باور کرده و همه برای گرفتن آش، صف نونوایی رو رها کردن؛ ملا هم وقتی باور مردم رو دید خودشم باورش شد و پیش خودش گفت که نکنه واقعا دارن آش میدن و خودشم رفت سراغ آش خیالی!!! #توهم_متقابلمتاسفانه آقای #غفار_عباسی در مریدپروری سنگ تمام گذاشته و با دروغ‌های خود، چنان آنها را متوهم بار آورده که حتی به قطرات
قالب باور یه قالب دو ستونه و جزو قالب های پیش فرض بیان هست. یه قالبِ چغر و بدبدن که با اعمال یک سری تغییرات رنگ و بوی بهتری گرفته انصافا! خب لیست تغییرات صورت گرفته در این قالب:
تغییر مکان و رنگ بندی جذّابترِ منو
تغییر فونت قالب به وزیر
واکنش گراشدن و نمایش صحیح در انواع دستگاه ها
اضافه شدن یه تصویر زمینه ساده برای جذّابیت بیشتر
بزرگ و خواناتر شدن اندازه ی فونت نوشته ها
ادامه مطلب
متن اهنگ رضا بهرام به نام لطف
ببین عاشق شدم ای رهگذر مرا هرجا که شد با خود ببر باور کنتا تو از راه رسی شاعران شعر سرایند قوم مردان مبارز به این شهر بیایندتا تو از راه رسی پنجره ها باز بمانند مرد و زن بر سر هر کوچه آواز بخوانندخالی از لطف نباشد گذری کنی از این کوچه بن بستخالی از لطف نباشد بر دل غم زده ما بکشی دستمن توقع ندارم همنشینم شوی ای حضرت دریاخالی از لطف نباشد بزنی موج بر این ساحل تنهازیبای من تنها تویی صبر و قرار من همه دار و ندار مننخوا
_ باز هم دو شبه که بیمارستانیم. کم‌کم دارم باور می‌کنم که شانس وجود داره و کم‌کم دارم باور می‌کنم که خیلی خوش‌شانس نیست :|
_ به نظرت جامعه، پرسنل اون بیمارستان قبلی هستن یا پرسنل اینجا؟ ذره‌ای احترامشون به دل نمی‌نشینه. آدمای پولکی و احترام پولی، هه...
   چند روز پیش ها داشتم فکر میکردم اگر یک روزی توانستم در زمان به عقب برگردم، چه چیزی را همراه خودم بیاورم که بقبه ابن قضیه را باور کنند؟ آن اتوبوس کوچک مدرسه موشها را با خودم بیاورم یا آن عروسک پارچه ای دماغ کوچولویی که شبیه آنابل اصلی بود یا آن بشقاب و کاسه ی بزرگ سفالی که نقش چند سوار کار در حال چوگان بازی کفش نقش بسته بود یا اصلا یکی از بشقاب های ملامین مان که پر از برگ های سبز بود؟ آخرش به این نتیجه رسیدم که هر چه بیاورم باور نمیکنند. بهتر ا
من گمشده ام در میان شما ‌، درمیان قلب های نفرت انگیز گرم، درمیان خودکشی های چندساعته، درمیان استکان های نشسته و عرق کرده. گمشده ام که بسازم خرابی هارا،که طلوع کنم تاریکی های مغزهارا که بنویسم نگفته های عمیق مرداب را. لجن زار ذهنم را رز خواهم کاشت یا شاید شیپوری که باور شوم که باور کنم ناامیدی عرق هارا. خودت را بکش تا بسازی خدارا تا باور کنی ناخدارا. راهی نیست باید پنهان عریان شوی در دست های خودت ،غرق کنی فاحشه را.پایان بده به چشم هایت ،کور شو
ponta یک روح است که فقط شما می توانید ان را ببینید. او را می توانید درحال ماهی گرفتن از دریا در مکان «Crystal Bay» پیدا کنید و یا می توانید او را درحال نگاه کردن به غروب افتاب ببینید.
او ماهی ها را بسیار زیاد دوست دارد، مخصوصا ماهی ای به اسم tuna که بزرگ ترین ماهی در این بازی است و او معمولا در مورد همین ماهی حرف می زند.او غذا های دریایی را هم دوست دارد. او علف و یک نوع سنگ معدنی به نام Scrap Metal را دوست ندارد.
تاریخ تولد او ، نامعلوم است.
 
نکته: اگر به او ماهی ب
امروز آخرین روز از زندگی قبلیمیه. گفتم قبلی، چون خیلی زودتر از زمانش، کنار گذاشتمش. همین الان برام قبلی محسوب میشه گرچه هنوز کسی نمی دونه. ولی فردا روز بزرگیه. فردا دیگه لازم نیست امید مسخره ای که هنوز اون ته مه ها چشمک می زنه رو نادیده بگیرم. نه دیگه فردا هیچ کس نادیده ام نمی گیره. فردا صبح همه خواهد فهمید من دیگه اون آدم قبلی نیستم، که من دیگه آدم نیستم. فقط ترکیبی از صبر و رنج و تنهایی ام. اون قدر دووم میارم که این سه تا می تونن کنار هم باشن، بد
ریحانه خلج| هر دو علاقه‌مند به فعالیت‌های امدادی و
بشردوستانه بود‌ند، همین اشتراک باعث ‏آشنایی‌شان شد. در مورد زوج امدادگر
جمعیت هلال‌احمر قم صحبت می‌کنم. «سپیده احمدپور» و ‏‏«سجاد بهزادی»، زوج
جوان و سرخپوشی که هر دو از امدادگران و مربیان توانا و بااخلاق جمعیت
‏هلال‌احمر قم هستند. آنها در مسیر داوطلبی با یکدیگر آشنا شد‌ه‌‌اند و در
طول این سال‌ها زندگی‌‌‌شان ‏با طعم خدمت داوطلبانه‌ گره خورده است‌. این
زوج هلال‌احمری معتق
اینجا مثل سیبری میمونه. فرقیم نداره بخاری زیاد باشه یا کم هوای گرم بالا میمونه و هوای سرد پایین. اتاقو دستشوییم که حیاط خلوت. خیلی سرده خیلی. من دیشب با پاپوشو دستکش خوابیدم همشم سرم زیر پتو بود :/ صبح هم ساعت چهار بیدار شدم اما اینقدر سرد بود نتونستم از زیر پتو بیام بیرون. وضعیت مزخرفی ولی کاری نمیشه کرد. اینجام اینجوری دیگه فقط امیدوارم مریض نشم. الان پتو پیچ تازه میخوام برم سر جام بشینمو شروع کنم. با این که دیر دارم شروع میکنم اما قول میدم خو
اخر که میبوسم تو را در انتهای این کتاب♥️اخر بغل می گیرمت در چهار راه انقلاب
اخر که می فهمند همه محو نگاه تو منمیک شب تورا میبوسمت حتی اگر باشد به خواب♥️
هر بار اسمت امده شعری شدی در دفترمشب ها بغضم گریه شد وقتی نبودی وقت خواب♥️
یک بار خوابم امدی از گریه ها دورم کنیگفتی که تو مال منی حالا در اغوشم بخواب♥️
اغوش تو در خواب و چون دیوانه ها بوییدمت♥️ای کاش روزی هم نبود و خواب بودش افتاب
چون ماه دوری و دلم در ارزویت مانده استوقتی به فکرم نیستی
مردم کی میخوان خودشون و توانایی و صلاحیت خودشون رو باور کنن و دست از این توهین به خودشون بردارن که میگن: « از همه خانوما میخوام بهم رای بدن» یا «از همه همشهریام میخوام بهم رای بدن»؟
یعنی فکر میکنم اگه نخوایم بگیم بالا اومدن و انتخاب بعضی از این مسئولان کم برخوردار از شعور و انسانیت که به مردم توهین میکنن یا نمک به زخم میپاشن و هیچ خاصیتی هم عملا ندارن، قشنگ حاصل چنین دیدگاه  های فضایی هستن!، قطعاً اینکه هنوز چنین باورهایی در این سطح «وجود» دا
روز نوشت 7 بهمن ۹۸
 
 
بانو نباشی بد میشه
امروز تا ظهر در نقش کدبانوی ایرانی و تا شب در نقش دانشجوی ایرانی بودماز خرید سبزی تا کارهای بانکی و بنزین زدن و بعدش خرید ماست گوسفند و پنیر تبریزیتا سر زدن ب کتابخونه و امانت گرفتن رمان دالان بهشتو بعدش رنده کردن پیاز و سیب زمینی و عطر خوش کتلت سرخ شدهتا چایی تازه دم و افتاب سر ظهر و سر زدن به خونه ی همسایهبانوهای ایرانی چ کردن با خودشون ؟؟؟خدایا شکرت ک ما دوره ی رزق روزی ترنم رو گذروندیم ک بفهمیم کار ک
حضرت باقر ع خدای عزوجل از مبان. بندگان.  مومنش ان بنده ای را دوست داردکه بسیار دعا. کند پس بر. شما بدعا از هنگام سحر تا زدن افتاب زیرا ان هنگامی است که درهای اسمان در ان باز گردد و روزیها در ان تقسیم شود وحاجتهای بزرگ بر اورده شود 10 عمر بن اذینه گوید  شنیدم از حضرت  صادق ع که میعرمود همانا در شب ساعتی است که درک نکند انرا بنده مسلمانی که در ان نماز گزادده وخدای عزوجل را در ان ساعت بخواند و بدرگاهش دعا کند جر اینکه اجابت شود و دعایش مستجاب گردد  و
من اصولا زیاد دروغ نمی گم
اما یه فلسفه ای دارم
تا زمانی که خودت دروغت رو باور نکردی دروغ نگو! گام اول اینه که خودت باورش کنی!
+  مجبور شدم ننه من غریبم بازی دربیارم برای یه نفر. فقط واسه اینکه متوجه ی جایگاهش بشه. کاملا قابل باور بود و همه باورشون شد! اما اون شخص باورش شد و نادیده گرفت!!!!و گذاشتمش کنار و اجازه دادم هر بلایی دلش میخواد سرم بیاره! اما عوضش خودم رو قوی میکنم و گاردم رو میکشم بالا تا آسیب نبینم ...
+  گرمه...
+  دوست دارید یه بار یه آهنگ ب
انسانهای صادق به صداقت حرف هیچکس شک نمی کنند و حرفِ همه را باور دارند،
انسانهای دروغگو تقریبا حرف هیچکس را باور ندارند و معتقدند که همه دروغ می گویند.
انسانهای امیدوار همواره در حال امیدوار کردن دیگرانند، انسانهاینا امید همیشه آیه یاس می خوانند.
انسانهای حسود همیشه فکر می کنند که همه به آنها حسادت می کنند.
انسانهای حیله گر معتقدند که همه مشغول توطئه هستند،
انسانهای شریف همه را شرافتمند می دانند.انسانهای بزرگواربیشترین کلامشان، تشکر

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها